باورها

در دو پست قبل در مورد باورها و تاثیرات آنها در رفتار و کنشها مطلبی را منتشر نمودم. در این پست قصد دارم کمی در مورد چگونگی تاثیر باورها در موفقیت در زندگی بنویسم.

گاهی اوقات باورهای ما نسبت به مسائل شکلی منفی به خود می گیرد و شاید هم واقعیت باشد اما باعث ایجاد نگرش منفی ما نسبت به مسائل روزمرۀ زندگی می شود. برای مثال اگر ما باورمان این است که فقط پول است که آرامش می آورد، این باور تبدیل به تفکر منفی و نگرشی کاملا اشتباه نسبت به زندگی می شود. تفکر منفی هم خود باعث بروز مسائلی دیگر می شود.

مطلب مهم اینجاست که باورها رابطه ای مستقیم با قانون جذب و پروسۀ جذب دارند. به یاد دارید که قانون جذب چه می گوید؟ قانون جذب می گوید : هر فکر و نیتی که ما در ذهن و دلمان می‏گذرانیم دارای انرژی است پس ما با فکر کردن و نیت کردن در ذهن و دل، یک پرتو انرژی به کائنات ساتع می‏نماییم که آن انرژی به صورت تجسم یافته به ما بازخواهد گشت و ما در واقع شکل تجسم یافته و مادی آن انرژی (فکر و نیت) را جذب می‏کنیم.

اما در مورد باورها مصداق تعریف قانون جذب بسیار پررنگ تر است. زیرا دیگر ما فکری را از ذهن خود نمی گذرانیم. بلکه شبانه روز با همان فکر (باور) زندگی می کنیم و هر روز به آن بیشتر بال و پرداده و چاقترش می کنیم. باورها در واقع فکرهایی بسیار قوی و محکم و ریشه دار در اعماق مغز ما هستند که به سختی تغییر می کنند. پس ما با همین افکار شبانه روز مسائل و اتفاقاتی را جذب می کنیم که شکل عینیت یافتۀ باورهای ما هستند.

به طور یقین در مورد باورها فکر نمی کنیم. زیرا آنها در ژرفای وجود ما شکل گرفته و محکم شده اند و ناخودآکاه آنها را مبنای تصمیم گیری های خود قرار می دهیم. حال زمانی را تصور کنید که با اینکه باورهایی منفی داریم، آگاهانه فکری مثبت از ذهن ما ساطع شده و بر اساس قانون جذب، پس از مدتی کوتاه یا بلند نتیجه ای مثبت میگیریم؛ دلیل این نتیجۀ مثبت در واقع چیره شدن فکر ان لحظۀ ما بر باورمان بوده است.

اما آیا باخود فکر نمی کنید که همین فکر مثبت اگر تبدیل به باور شود چه می شود؟ تبدیل به جذب روزانۀ مسائل مثبت و خوب می شود. در اینجاست که بحث تفکر مثبت به میان می آید. تفکر مثبت باید تبدیل به باور مثبت شود.

چگونه باورهایی مثبت داشته باشیم؟

ابتدا باید باورهای خود را پیدا کنیم و در واقع آنها را کشف کنیم. سپس ببینیم کدام ها غلط و منفی و کدام ها مثبت و صحیح هستند. سپس باید باورهای اشتباه و منفی خود را تبدیل به باورهای مثبت کنیم. برای مثال اگر باور ما این است که راستگویی باعث ضرر کردن فرد می شود، این را با تمرین و ممارست تبدیل به یک باور صحیح و درست کنیم و یا اینکه اگر در مورد کمک به همنوع باورمان این است که “اگر دیدی کسی داره مییفته تو چاه، کمکش نباید بکنی که هیچ، یه لگد هم برنی تا بیفته تو چاه”، باید این باور کاملا منفی و اشتباه را با نوع صحیح آن جایگزین کنیم. و اما در مورد مسائلی مهمتر، مثلا اگر باور ما این است که “خر ما از کرگی دم نداشت… من اصلا شانس ندارم” باید ابتدا به موقعیت های بسیار خوبی که در زندگی داشتیم یه نیم نگاهی بکنیم و با تمرین این باور غلط را از ذهنمان دور کنیم. ما باید باور کنیم که همیشه بهترین موقعیت ها نصیب من می شود. و یا اگر باور ما این است که “به ما پولدار شدن نیومده” آنرا با تفکر و باوری کاملا مثبت و برعکس جایگزین کنیم.

خرافات، باورهایی غلط و منفی

خرافات در واقع باور به این است که چیزهایی که اصلا به هم هیچ ربطی ندارد بر همدیگر تاثیر میگذارند. در واقع این باور و اعتقاد ماست که این دو را به یکدیگر ربط می دهد و از لحاظ علمی و منطقی هیچ ربطی به هم ندارند. خرافات باوری بسیار عمیق است که متاسفانه خیلی جالب و راحت از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود. کار مهمی که باید در این رابطه انجام دهیم این است که تا قبل از اینکه دلیل منطقی و درستی در مورد خرافات پیدا نکرده ایم اصلا به انها توجه نکنیم و فقط بشنویم.

نتیجه گیری

زندگی با باورهای منفی غیر از پسرفت و عقب ماندگی هیچ نتیجه دیگری نخواهد داشت. باورهای غلط در مورد همه چیز، از خرافات گرفته تا مسائل زندگی باعث دید منفی و اشتباه نسبت به زندگی شده و در نتیجه زندگی ما را در یک مکعب کوچک محدود خواهد نمود. باید باورهای خود را شناخته، مثبت و صحیح آنها را پرورش داده و باورهای غلط و منفی را پاک کنیم.